جدول جو
جدول جو

معنی خرسند گردیدن - جستجوی لغت در جدول جو

خرسند گردیدن(بُ اُ دَ)
قانع شدن. راضی شدن، شاد شدن. شادمان گشتن:
ایزد نکند جز که همه داد ولیکن
خرسند نگردد خر از دیدۀ اعور.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ /سِ کَ دَ)
خرسند گردیدن. شاد شدن. خورسند شدن. (یادداشت مؤلف) ، قانع و راضی گردیدن
لغت نامه دهخدا
(زِ دَ / دِ گَ تَ)
گرسنه شدن. گرسنه بودن. مجاعه. تجوﱡع. سغب. سغابه. سغوب. لتح. غرث. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا